در دریای فکر دست و پا میزدم که به تحلیلی مادی در تایید اخلاق کانتی رسیدم. قائدهی طلایی اخلاق یا تقارن انسانها با یکدیگر مورد خدشههای مختلف وارد میشود. یکی از این چالشها آن است که هر شخص منی دارد که بین خودش و دیگران ترجیح ایجاد میکند. یعنی اگر انسان میفهمد که دیگری نیز باید غذا بخورد ولی به واسطهی این که خودش است ترجیح میدهد خودش غذا بخورد. یعنی همانطور که میفهمد دیگری هم باید غذا بخورد میفهمد که بدن خودش نسبت به بدن دیگری نوعی ترجیح دارد. در ادامهی این سخن مدلی ارائه خواهم کرد که در صورت پرورش قادر خواهد بود این ترجیح را رد کند. خوبی این مدل هم فیزیکی بودن و مادی بودن آن است. اگر علاقهمند به خواندن این تحلیل هستید میتوانید همراه من به ادامهی این مطلب بیایید.
اگر از جنبهی مادی به ذهن نگاه کنیم مجموعهای از نورونها رو میبینیم که با لینکهای اطلاعاتیای که بین قسمتهای مختلف ذهن برقرار میکنند گویی یک هویت واحد را رقم میزنند. واقعیت آن است که این لینکهای اطلاعاتی مادی از نظر ماهوی هیچ تفاوتی با لینک اطلاعاتی زبانی با افراد دیگر ندارند. اگر اینگونه به تمایز و ترجیح خود بر دیگران نگاه کنیم خود بودنمان به تفاوت نوع لینکهای اطلاعاتی تنزل پیدا میکند. میفهمیم که این که خود را ترجیح میدهیم حاصل این تفاوت در نوع لینک اطلاعاتی است که در مورد یک ذهن از نوع عصب و شدیدتر و همبستهتر است و در مورد یک انسان دیگر از رسانهی صوت و سخن است.
پاسخی که به ترجیح خود بر دیگران میتوان داد به همینجا ختم نمیشود. یافتههای اخیر علم فیزیک در کوانتوم حاکی از آن است که اطلاعات دارای ویژگی غیر محلی بودن (non-locality) هستند. به این معنی که اطلاعات یک سامانه میتواند در محدودهی هندسی آن سامانه محصور نباشد و به جایش دارای یک لینک اطلاعاتی با سامانهای دور باشد. برای مطالعهی بیشتر دربارهی این مفهوم میتوانید به اینجا مراجعه کنید. شاید این مفهوم در آینده بتواند توجیح خوبی برای تلپاتی ارائه دهد. خوبی این پدیده آن است که یک سامانه علت اتفاقی در سامانهی دیگر بیان نمیشود. بلکه به دلیل پدیدهای به نام entanglement دو سامانه مشاهدات شامل اطلاعات یکسانی را خواهند داشت.
جالب است که در همین زمانها بود که قسمتی از کتاب Freakonomics را مطالعه کردم که به بیان نقش مهم اطلاعات در اقتصاد و پدیدههای اجتماعی پرداختهبود. بیان کردهبود که چگونه پنهان کردن اطلاعات میتواند موجب ستم به دیگران یا بهرهکشی اقتصادی شود. یکی از مثالهایش این بود که معاملهگران املاک با استفاده از جایگاهشان که مردم برایشان آگاهی از بازار را قائلند با ایجاد ترس در طرفین معامله سعی میکنند به انگیزههای خود برسند.
نکتهی دیگری که نظرم را جلب کرد این بود که اسلام کلمهی کافر را انتخاب کردهاست که به معنای پوشاننده است. شاید کافر از این جهت که اطلاعاتی را میپوشاند مذموم است.
نکتهی دیگر آن است که اگر نفس انسان به دلیل تجمیع اطلاعات در ذهنش مفهوم پیدا کرده باشد چنین چیزی در سطح یک اجتماع هم میتواند شکل بگیرد و جامعه هم به دلیل لینکهای اطلاعاتی بین افرادش میتواند دارای مفهوم نفس باشد. این بیان را که جامعه نفس دارد را علامه طباطبایی هم در تفسیر یکی از سورههای قرآن که ذیل عنوان «روابط اجتماعی در اسلام» منتشر شدهاست آوردهاند.
گسترش دادن مرز منِ هر فرد به افراد دیگه با استفاده از تعریف یه مغز بزرگتر با لینک های متنوع نگاه جالبی بود اما توی دیدگاه مادی یه سری از عباراتی که استفاده کردی مفهومی ندارن مثل ترجیح دادن یا فهمیدن
از اون گذشته، توی یک دنیای مادی نمیشه گفت تحلیلم فلان نتیجه رو میده پس فلان باید اتفاق بیفته، تنهاکاری که میشه کرد اینه که تحلیلی پیدا کرد که اتفاق موجود رو توضیح بده
ینی توی این مثال خاص ما میدونیم که این ترجیح وجود داره و هر فردی این ترجیح رو حس میکنه پس نمیشه با یه تحلیل ردش کرد فقط میشه توضیحش داد
من مطالعهی زیادی از فلفسه ندارم یا بهتره بگم اصلا ندارم اما عقیدهام اینه که توی چارچوب مادی صحبت از اخلاق (یا حتی صحبت از هر چیز دیگهای) معنا نداره
(و نه فقط صحبت از چیزی بلکه کلا هیچ چیزی معنا نداره، عالم همونیه که هست و بس)
مفهوم نفس جامعه هم برام جالب بود که گفتی میتونه وجود داشته باشه و انگار وجود داره واقعا
این حس وطن پرستی میتونه روی همون پایه باشه،
ترجیحی که ما بین خودمون و یه فرد دیگه میذاریم اگر اون فرد همشهریمون یا هم زبونمون باشه خیلی فرق میکنه تا کسی که اشتراکی باهاش نداریم