با مشاهدهی این خبر سهمگین بر آن شدم تا چند مفهوم جالب را به اشتراک بگذارم تا به خاطر بی تفاوتی عذاب نکشم. مدیر گاج همراه بعضی دیگر ذینفعان حوزهی چاپ کتب کمک آموزشی به قم و نزد تعدادی از آیتاللهها میرود و پیش آنها شکوا میکند که چرا تکالیف درسی میخواهد حذف شود؟ اگر مشتاق خواندن جزئیات خبر هستید میتوانید به آن مراجعه کنید و البته ضمنا حرفهای مستند من تنها مستند به این خبر است که شاید بالا و پایین هم داشته باشد. اما چیزهایی اقصی نقاط بدن مرا سوزاند که در رابطه با آنها با شما درد دل خواهم گفت.
نشادر شماره یک
واقعا چرا مسئولان شاخص حوزهی علمیه باید در یک پازل بیزینسی بیفتند و عمل کنند؟ به نظر من این ناشی از تطمیع شدن نیست چون بعید است اما ناشی از ساده بودن لوح این افراد است.
نشادر شماره دو
این مطلب که کپی کردن مدل آموزشی یک کشور دیگر کار نادرستی است و باید بسیار سنجیده و آرام انجام شود بسیار مطلب درستی است ولی با مطرح شدن در این موقعیت بد در رسانهها رنگ میبازد.
تضاد منافع
کل سلسلهای که باعث میشود چنین خبری داشته باشیم نشان از این است که هیچ کسی در این زنجیره تضاد منافع را نمیفهمد. خیلی واضح است که کسی که قضاوت میکند خود نباید ذینفع در نتیجه قضاوت باشد.
نشادر شماره چهار
حرفهای بسیار خامی را از طرف روحانیت در این خبر میبینیم که واقعا وهن فقه و متعلقات آن است. دیگه واقعا خسته شدم از این جماعت. من خیلی دوست داشتم که خودم فقیه باشم. این افراد خار گل فقهاند.
آخرش
چارهای نیست. نمیدونم زوال گاج مهمتره یا کپینکردن مدلهای خارجی برای آموزش. هر کدوم از اینا باشه میتونه این نتیجه رو بده که این خبر رو منتشر بکنه آدم یا نکنه یا چطوری و با چه جبههای منتشر بکنه.
Poor Lovely Dominated Iranians