امروز جلسه اول از درسهایی از فلسفه اخلاق به ترجمه منوچهر صانعی را خواندم و بسیار به وجد فلسفی آمدم. چیزی که در این متن عقلنوازی میکرد آن بود که متن ایجاز داشت. بنده از مخاطبان و دوستٔداران اهالی کلام شیعی از جمله آقای دکتر اسدی گرمارودی هستم لاکن این انتقاد را به مطالب ایشان وارد میدانم که بیان ایشان حتی در مجامع آکادمیک هم با اطناب خاصی رنج می دهد.
چنین به نظرم رسید که شاید یک ترم برای بعضی از دروس اندیشه اسلامی دانشگاه بسیار زمان زیادی باشد و یا شاید بتوان مطالب جانبیای را مطرح کرد که آن مطالب جانبی هم مفید فایده باشند.
البته باید تصریح کنم این که بنده دوستدار این عزیزان هستم به این معنی نیست که مانند آنها فکر میکنم. اتفاقا بنده چیزی که تحت عنوان کلام اسلامی و یا کلام شیعهی اثناعشری مطرح میشود را درک نمیکنم و متفاوت با آن فکر میکنم. برخی از این تفاوتها را میتوانید در مطالب مربوط به زمان، اختیار و عصمت بنده ببینید.
حالا تا اینجا هستیم این را هم عرض کنم که بنده اصلا فکر مناسب و منسجمی ندارم و این مطالب را بیشتر از حیث داشتن یک دفترچه برای خودم مینویسم. بنده اصلا صاحب نظر نیستم که نظرم اعتبار داشته باشد و صرفا دارم صلیقه ام را عرض میکنم.