عصمت مسئله جالبی است که مورد اختلاف بوده و هست. به نظر میرسد که اهل کلام به سادگی از این مسئله گذر کردهاند. این که چگونه ممکن است اختیار با عصمت جمع شود مسئله عمیقی است در ادامه به آن میپردازیم.
اول بیان کنیم که چرا عصمت و اختیار با هم تعارض دارند. به نظرم بدیهی است که اختیار و انتخاب ملازم با امکان وقوع دو عمل متفاوت از جانب فرد مختار است. تنها زمانی از اختیار بحث می کنیم که چند عمل برای انتخاب وجود داشتهباشد. پس در رابطه با یک چیز اگر شرایط و محدودیتهای دیگر یکسان باشند اختیار و عصمت قابل جمع نیستند چون عصمت معادل با عدم امکان انجام یکی از طرفین اختیار است.
توضیحی که برای این تعارض بیان شده و به نظر من مردود است آن است که فرد معصوم به دلیل علم عمیق و قویای که نسبت به معصیت دارد از آن میپرهیزد. مثالی هم وجود دارد که شما میتوانید فضله خود را بخورید ولی اختیارا چنین کاری نمیکنید و نصبت به آن معصومید، دلیلش هم آن است که کاملا به این موضوع آگاهی دارید و از آن متنفرید.
اما این توضیح توضیح پرتی است و به کرات در متنهای دینی آمده است که افرادی علیرغم علم معصیت میکنند و اصلا به همین علت مورد مذمت هستند. پس علم مطلقا نمیتواند مانع انجام معصیتشود.
به نظر من توضیح صحیح آن است که معصومین در حوزه رسالتشان معصوم و البته مجبور هستند. شاهد قرآنی این موضوع آن است که مطابق آیه ۱۴ سوره جن فرشتگانی بر رسولان احاطه دارند تا رسالتشان ابلاغشود. اما وجه اختیاری معصومین در حوزههای دیگر اعمالشان است که به ابلاغ و وظایف جبری دیگرشان که از حجتالله بودنشان ناشی میشود آسیبی نمیرساند. مثلا داوود نبی در قرآن توسط دو فرشته مورد آزمایش قرارمیگیرد و میتوان گفت در شرایطی ایزوله امتحان میشود تا به ابلاغ رسالتش آسیبی وارد نشود.