عقلانیت، اسمی با معنای فراموش شده

دلنوشته های عقلانیِ یک عاشق

Boycott boytalk and girltalk

سلام‌، من امروز اومدم کافه نشستم یه مقدار کارای درسمو پیش ببرم. دو تا خانوم این نزدیک نشسته بودند و اولش یکی داشت به اونیکی مشاوره سلامتی می‌داد و بعد اونی که داشت مشاوره سلامتی می‌داد  شروع کرد از رابطه‌اش یا حالا تجربه‌ای که با یه آقا داشت گفتن. جالبیش برای من این بود که ما پسرا هم همچین صحبت‌هایی داریم. و فکر می‌کنم که این که این صحبت‌ها کمتر بین جنسیتی شکل می‌گیره باعث ایجاد یه خرد جمعی اشتباه در دو طرف می‌شه. خانوما پیش خودشون به یه دیدی می‌رسن و آقاها هم پیش خودشون به یه تصوری می‌رسن که احتمالا جفتش اشتباهه.

خوب همین دیگه واقعا اینتظار نداشتم به این اختصار حرفم بیان بشه.

حتی توی جامعه‌ای مثل اینجا (کانادا) که خیلی از حیاهای فیزیکی از بین رفته، به خاطر یه سری ترس این صبحت‌ها بین خانوم‌ها و آقاها شکل نمی‌گیره. چاره چیه واقعا؟

شاید بگید که کتاب‌هایی رو باید خوند که خانوم‌ها یا آقاهای مشاور نوشته‌اند. ولی به نظر من اطلاعات کتاب‌ها خیلی تاخیر داره و آدم‌ها نسل به نسل به شدت دارند تغییر می‌کنند. حتی یه شخص کلی تغییر می‌کنه چه برسه به این که بخوایم آدم‌های با اختلاف سنی رو مقایسه کنیم.

آمارهای ایران نشون می‌داد طلاق توی کسایی که تقریبا همسن ازدواج می‌کنند کمتره. ولی خوب از داده‌ها این رو هم می‌دونیم که بسیاری از کسایی که همسن ازدواج می‌کنند کسانی هستند که از دانشگاه با هم آشنا می‌شن. شاید تاثیر دانشگاه باشه نه سن. ولی می‌خوام این فرضیه رو هم بیان کنم که شاید الان که تغییرات فرهنگی و اجتماعی زیاد شده و فاصله‌ی آدم‌ها با اختلاف سنی چند‌سال هم می‌تونه زیاد باشه شاید یکی از دلایل پایدارتر بودن رابطه‌های همسن همین باشه که آدما به هم شبیه‌تر هستند توی یک دوره تحصیلی و دانشگاهی و سنی.
 

۰۸ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
alto stratous

برداشتی از کتاب چرا ملت ها شکست می‌خورند

«چرا ملت ها شکست می‌خورند» توسط بسیاری از چهره های معروف تحسین شده است که در اول کتاب آمده. پس یکی از چیزهایی که این کتاب را متمایز میکند مرجع بودن آن برای مکتب خاصی از نگاه به توسعه اقتصادی است.

 

نویسنده دفاعی تمام قد و مفصل از نظریه ای می‌کند که نهادهای سیاسی و اقتصادی را علت نیک‌بختی یا بدبختی اقتصادی ملت ها میداند. نهادها نه به عنوان علت ریشه ای، بلکه به عنوان علت تعیین کننده توسعه پایدار اقتصادی معرفی شده اند. یعنی اگر زنجیره علل منجر به توسعه پایدار را دنبال کنیم، اولین جایی که می‌توانیم متوقف شویم و با آن علت توسعه پایدار در ملل سیصد سال اخیر را توجیه کنیم، نهادها هستند. نه توسعه پایداری یافت میشود که بدون نهادهای به اصطلاح «فراگیر» اتفاق افتاده باشد، و نه ملتی با نهاد های فراگیر یافت میشود که توسعه پایدار را تجربه نکرده باشد.

 

منظور از نهاد فراگیر نهادی است که به طیف گسترده ای از افراد جامعه اجازه ورود و تأثیرگذاری می‌دهد. 

 

نویسنده رکن دیگری را نیز برای توسعه پایدار قائل است و آن وجود یک حاکمیت دارای حداقل تمرکز سیاسی است که بتواند نظم و حقوق مالکیت را تضمین کند.

 

در مقابل نهادهای فراگیر، نهادهای استثماری بیان می‌شوند که برای بهره‌مندی عده محدودی سازماندهی شده اند. همچنین تعامل بین نهادهای سیاسی و اقتصادی از نظر نویسنده تقویت کننده است، یعنی نهاد های استثماری سیاسی به نفع استثماری شدن نهادهای اقتصادی عمل میکنند و برعکس. این تعامل تقویت کننده بین نهادهای اقتصادی و سیاسی فراگیر هم وجود دارد.

 

موضوع دیگری که خاطرنشان می‌شود مسیر غیر قطعی تاریخ است، یعنی در صورت رقم خوردن حداقل تمرکز سیاسی و نهاد های فراگیر، توسعه پایدار رخ می‌دهد، ولی این که این علل رخ دهند زاییده عدم قطعیت ها و اتفاقات مقطعی تاریخی است. مثلا نقش طاعون در شکستن نظام فئودالی انگلیس مورد تاکید نویسنده است که چیز قابل کنترل یا پیش‌بینی نبوده است. یا توانمند بودن عمده مردم برای شروع ایجاد نهاد های فراگیر ضروری است.

 

نویسنده بسیار مفصل صحبت میکند و با بازگشت های مکرر به مفاهیم سعی در تعمیق مفاهیم با مثال های بعضا تکراری و حوصله سر بر را دارد.

 

در پایان نویسنده سعی می‌کند توصیه هایی برای پیشرفت ملل و پیش‌بینی هایی از آینده ملل ارایه دهد که می‌تواند به خوبی مورد آزمون تاریخ واقع شود.

۲۰ مهر ۰۰ ، ۰۴:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
alto stratous

مرا عشق تو تیمار

مرا عشق تو تیمار    زبس این ذهن فرار

به سوی قبله‌ی تو    همی بندیم زنار

به شرکی که تو باشی    مدد! یاری ز کرار

فقط یک لحظه دیدار    بود سودای دیدار

 

۲۱ شهریور ۰۰ ، ۱۶:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
alto stratous

بی‌خود

هفته پیش برای اولین بار والیبال ساحلی بازی کردم. البته نه استاندارد. تونستم نسبتا خوب بازی کنم و خیلی هم لذت‌بخش بود. این کاملا برخلاف خودشناسی من از خودم بود که من ورزش‌های پیچیده تر از دویدن و شنا رو خوب انجام نمی‌دم. همچنین زد و دست به راکت شدم و یه جلسه تنیس هم بازی کردم و دیدم شروع بدی نکردم. اینا باعث شد پیش خودم فکر کنم واقعا چقدر از چیزی که اسمش رو خودشناسی گذاشتم واقعا درسته. چون بعضی اوقات اتفاقاتی می‌افته که می‌فهمم اصلا اونطوری که فکر می‌کردم نیستم. به نظرم این که این غافلگیری از خود اتفاق می‌افته دو تا علت اصلی داره. یکی این که آدم‌ها در حال تغییرند و سریع تغییر می‌کنند، برای همین یه چیزی که آدم راجع به خودش فکر می‌کنه و دو ماه پیش واقعیت داشته ممکنه الان دیگه درست نباشه. دلیل دیگه‌اش هم این می‌تونه باشه که اصلا همون اول هم ما دچار خطای شناختی شدیم و خودمون رو درست نشناختیم. اگه به مفصل‌تر این بحث علاقه دارید می‌تونید ادامه مطلب رو بخونید.

ادامه مطلب...
۲۱ تیر ۰۰ ، ۲۲:۵۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
alto stratous

اسوتی

لا بغلو کما هو احببته
و لو بجرمی و غفلتی اعجبته

ما وجدت بابیض او سودا
الیه کلا اقبل وجهی عودا

طرفه عشقی صعقت سحاب عینی
لکی اغسل جرم عدوی بینی

ان لسانی قصرت علو ذکری
جرمه و لو قطعت حدود فکری

هو اشتری قلبی الرخیص ثمنا
یکاد انی اظن نفسی حسنا

۲۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
alto stratous

فرزند زمان خویشتن من

 

مر compass من خراب گشته / نی شرقی و نی غربکشانم

من آن خس بن‌دهاتی ام که / در صخره مگر ریشه دوانم

دلسوز دو عالم نفس من / تاریخ زده ترکه به جانم

با جهد زده بر دو لب من / تا ورد بیفتد از زبانم

عالم همه محضر خدایان / این شرک رود کی از جهانم

از بین مکاتب مکرر / من حامی مکتب «ندانم»

نی سنی و نی شیعه روانم / نی منتظر سرو چمانم
 

هم‌سایه‌ی ساقه‌ی تلاجن / فرزند زمان خویشتن من

 

رفتم در مکتب تکامل / معمار بود دست تناسل

تا خلق شود دایره‌ی چشم / سالان گران کنی تحمل

شیرین شکر است و چون شکر شیر / شیر از کمر گربه شود شل

خیر العمل ذهن جماعست / این قدر مکن مرا تو مر خل

نی دهری و نی سامری ام من / نی می‌کشم از سر خلی گل

 

هم‌سایه‌ی ساقه‌ی تلاجن / فرزند زمان خویشتن من

۲۹ اسفند ۹۹ ، ۰۴:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
alto stratous

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است

طلب از گمشدگان لب دریا می‌کرد

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش

کو به تأیید نظر حل معما می‌کرد

دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست

و اندر آن آینه صد گونه تماشا می‌کرد

گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم

گفت آن روز که این گنبد مینا می‌کرد

بی دلی در همه احوال خدا با او بود

او نمی‌دیدش و از دور خدا را می‌کرد

این همه شعبده خویش که می‌کرد این جا

سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد

گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند

جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید

دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد

گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست

گفت حافظ گله‌ای از دل شیدا می‌کرد

 

این البته شعری است از برادر حافظ که چون خیلی یادش افتادم حدس زدم برداشت درون‌ذهنی خودم رو در ادامه مطلب  آشکار کنم.

ادامه مطلب...
۰۷ بهمن ۹۹ ، ۰۳:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
alto stratous

درست‌ترها

در مسیر حرکت دنیا نظریه‌های مختلف با هم به آوردگاه می‌آیند و یکی یکی بیرون می‌شوند. برخی بیشتر می‌مانند. انگار که درست‌ترند. مدتی بود که ذهنم را بروز نداده بودم. الان آزادانه مواردی از نحوه نگاهم به دنیا را فاش می‌کنم تا هم برای خودم و هم برای دیگران بماند و تصویری از لحظه‌ای از آوردگاه ذهن من باشد.

ادامه مطلب...
۱۰ دی ۹۹ ، ۰۳:۲۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
alto stratous

پاک نمی‌شود چرا نام تو از خیال من

پاک نمی‌شود چرا نام تو از خیال من / روز و شب است این سخن در من من جدال من

جرعه خون همی چشم از جگر روان خود / چون مغولان ز اسب خود چنین شده روال من

تو ای که چشم زحم تو دوای حال ما بود / از بغل نگاه خود تشر بزن به حال من

پیر شدم ز فکر تو این همه سال نامدی /  دل نشد از تو ناامید رفت ز کف جمال من

بسکه تویی، تویی و بس، نمانده من در این قفس / چون که یکی و یک تویی، وصال تو زوال من

با همه سختی ره، یا کمی زاد سفر / کم نشود انرژی‌ام سوی تو ای کمال من

۲۷ تیر ۹۹ ، ۱۱:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
alto stratous

پازل خصوصی‌سازی

سلام، برخی از اخبار را می‌شنویم و از کنار آن‌ها می‌گذریم و غبار فراموشی بر آن‌ها می‌نشیند. خوشبختانه به لطف انفجار اطلاعات جلوی انتشار اطلاعات را نمی‌توان گرفت و تنها می‌توان با خبرهای متعدد آن‌ها را به کناری کشاند. در این زمینه می‌توانید به صحبت‌هایی از نوام چامسکی رجوع کنید. در این صحبت‌ها آقای چامسکی در پاسخ به این سوال که چرا مردم خاورمیانه نسبت به آمریکا نفرت دارند می‌گوید پاسخ این سوال سال‌ها قبل توسط اندیش‌کده‌های آمریکایی داده شده‌است. می‌گوید سوالات شما همه قبلا پاسخ داده شده‌است. می‌گوید پاسخ آن است که طبق تحقیقات سال‌ها پیش مردم خاور میانه از غرب متنفرند چون فکر می‌کنند که منابعشان توسط غربیان غارت شده‌است و پاسخ اندیشکده‌ها نسبت به این موضوع آن است که این یک واقعیت است. غرب نمی‌تواند واقعیت غارت منابع خاور میانه را بپوشاند.

در صحبت‌های چامسکی در یک قاب دو طرف یک سکه را می‌بینید. یکی این که واقعیت غارت خاور میانه قابل پنهان‌سازی نبوده است و از طرف دیگر این‌که چطور تحقیقات رسمی اندیشکده‌ای در آمریکا که به صورت عمومی منتشر می‌شود در انفجار اخبار به گوشه‌ای می‌رود و دیده نمی‌شود.

در این مقاله واقعیت‌هایی را که به صورت عمومی مطرح هستند مانند پازلی کنار هم خواهم آورد تا واقعیت غیر قابل پنهان‌سازی‌ای در مورد خصوصی‌سازی را بهتر ببینیم.

ادامه مطلب...
۱۴ فروردين ۹۹ ، ۰۲:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
alto stratous