مسئله فرهنگ مسئله پیچیده ای است و بعضی گزاره ها پیرامون فرهنگ برای افراد فرهیخته هم مبهم است چه رسد به انسانهایی که با مسئله فرهنگ دست و پنجه نرم نکرده اند. یکی از این گزاره ها این است که ما چه بخواهیم چه نخواهیم در حال تاثیرگذاری فرهنگی هستیم. یعنی یا در حال فرهنگسازی آگاهانه ایم یا در حال فرهنگسازی ناخودآگاه. این که چرا اینگونه است و این مطلب در سطح سیاستگذاری چه باید و نباید هایی را موجب می شود را در ادامه مطلب بررسی خواهیم کرد.

در کوچکترین حرکات خود ما در حال القای فرهنگ خود هستیم. وقتی با دیگران هستیم در حال عادی نشان دادن رفتار، پوشش و گفتار خود هستیم. وقتی پدر و برادر در خانه لباس خاصی مثلا زیرپوش بپوشند فرزند کوچکتر هم می پذیرد که چنین رفتاری عادی است. وقتی دختر با اطرافیانش از آقایان صحبت می کند نوع خاصی از گفتار و نگاه را می بیند و به عنوان سبک معمول می پذیرد.

در اجتماع بیرون خانواده هم این چنین است، وقتی مدل موی خاصی دارید یا لباس خاصی می پوشید به پذیرش آن در عرف کمک می کنید. وقتی به پوشش سالها پیش خانمها در ایران نگاه کنیم مانتوهای بلند و گشاد می بینیم که امروزه حتی پوشیدن آنها خلاف عرف است. چه چیزی باعث شده است که این تغییر رخ دهد؟ پر واضح است که تغییر پوشش خانم ها به طور تدریجی موجب این تغییر شده است.

حال افراد دوگونه اند، یا افرادی اند که بیشتر طبق عرف و بدون تصمیم عمل می کنند و یا اینچنین نیستند. قطعا بسیاری از آقایان که نماز می خوانند برای اطاعت از خدا نیست، بلکه حاضر به پذیرش هزینه ترک نماز و فشار خانواده نشده اند. بسیاری از خانم ها که حجاب را رعایت نمی کنند برای نافرمانی خدا یا خودنمایی به شکل شدیدش نیست، تنها دارند مانند اطرافیان خود (دوستان یا خانواده) رفتار می کنند.

اما افرادی هم هستند که برای جزئیات رفتارشان و کلا هرآنچه فرهنگ نامیده می شود تصمیم می گیرند. شاهد خانم های محجبه در میان خانواده و دوستان غیر مقید هستیم یا آقایانی بی نماز در خانواده ها و دوستان مقید به دین.

پس ما چه بخواهیم و چه نخواهیم از لحاظ فرهنگی تاثیر گذار هستیم پس چه بهتر که این تاثیرگذاری را تحت اختیار خود بگیریم و به درستی انجامش دهیم. اما در سطح سیاستگذاری ملی این مسئله چگونه تصویر می شود؟

بهترین حالت این است که وقتی روی شخصی فرهنگسازی می کنیم، آن فرد هم آگاهانه فرهنگ درست را بپذیرد و به ترویج آن بپردازد اما وقتی به واقع نگاه می کنیم بخش عمده ای از فرهنگسازی به صورت ناخودآگاه انجام می شود. این که چگونه با سیاستگذاری حاکمیتی به سمتی برویم که بیشتر افراد آگاهانه با مسئله فرهنگ برخورد کنند مسئله جاگانه ای است، اما تا به این هدف برسیم نمی توانیم از نقش افرادی که ناخودآگاه فرهنگسازی می کنند صرف نظر کنیم.

حال مسئله را به جمهوری اسلامی محدود می کنیم. کسی که در سطح کشوری قانونگذاری یا سیاستگذاری می کند ممکن است بخش ناخودآگاه جامعه را به مظاهری از فرهنگ سوق دهد؛ اما سوی دیگر قضیه خنثی نیست و اگر اینچنین نکند فرهنگهای دیگر مظاهر جامعه را اشغال خواهند کرد؛ پس صحیح آن است که به مظاهر فرهنگ در جامعه هم علاوه بر جان فرهنگ که در دل افراد است توجه کنیم.

جمعبندی

آنچه نویسنده انتظار دارد متنقل شود گزاره زیر است: «با این که هدف نهایی فرهنگسازی اصلاح عمق جان افراد جامعه است، از آنجا که سیاستگذاران و قانونگذاران در دوراهی انتخاب مظاهر صحیح و ناصحیح فرهنگی هستند و مظاهر جامعه نقش وسیعی در فرهنگسازی دارند، باید مظاهر فرهنگ صحیح را انتخاب و قانونگذاری کنند.»

از رهگذر این گزاره است که بخشی از فلسفه قانونهایی مثل حجاب اجباری یا سیاستهایی مثل «گشت ارشاد» آشکار می شود. حال که بحث به اینجا رسید بگذارید تصریحی در باب مسئله «گشت ارشاد» هم داشته باشم. اصل این که گشت باید وجود داشته باشد صحیح است اما در حجم و نحوه فعلی صحت آن جای بحث دارد. باید توجه داشت که گشت جزئی از یک سیستم بسیار وسیع و گسترده فرهنگی است که شامل صدا و سیما و ... هم می شود.