شناخت زمان مانند کلیدی برای فهم مفاهیم دیگر است؛ اختیار، علیت، علم، حرکت، غفران و بداء هرکدام مفهومی در هم تنیده با زمان دارند. صحت شناخت ما از زمان در فهم این مفاهیم نیز راهگشا خواهد بود. در ادامه به بیان مدلی سازگار برای زمان خواهیم پرداخت.

زمان واقعیتی انتزاعی است و نه حقیقی

بگذارید قبل از این که به بیان نظر خود بپردازیم به بیان نظر مقابل بپردازیم که زمان را بعدی همچون مکان بر می‌شمرد. در این نگاه زمان بعدی عمود یا دارای تفاوت راستا با مکان است و حالتهای مختلف جهان در اَبَرفضای چهاربعدی حاصل از دستگاه فضا-زمان موجودند و هر کدام از حالتها یک فضا از این ابرفضا را تشکیل می‌دهند. برای این که این نگاه را نمایش دهیم یک اتفاق را که با حرکت در جهانی دو بعدی رخ می‌دهد را در تصویر زیر نمایش داده‌ایم و از بعد سوم به عنوان بعد زمان استفاده کرده‌ایم:

قابهای زمان

در تصویر فوق مشاهده می‌شود که حالتهای مختلف آدمک در زمانهای مختلف چگونه‌اند. در این بیان گذشته و آینده حاضرند.

حال به بیان چگونگی زمان از منظر خود می‌پردازم. زمان بعدی مانند بعدهای مکانی نیست که عمود بر آنها باشد و چیزها در طول آن گسترده باشند. برای مثال وقتی یک چوب دستی را در نظر بگیریم از این لحاظ که در مکان‌های مختلف آن چوب وجود دارد مکان‌های مختلفش مثل هم هستند؛ یعنی در مقاطع مختلف مکان واقعیتهایی خارجی موجود هستند اما برای زمان اینگونه نیست.

وقتی مقاطع مختلف زمان را در نظر می‌گیریم چیزهایی هستند که تنها در حال وجود دارند، نه در گذشته وجود دارند و نه در آینده، بلکه تنها در حال وجود دارند. مثلا شما؛ بله! خود شما :)

قطعا زمان حال نسبت به زمان گذشته و زمان آینده ترجیحی حقیقی دارد.

گذشته و آینده

چیزی که از گذشته موجود است در قالب خاطرات و آثار گذشته است و خود گذشته موجود نیست. چیزی هم که از آینده موجود است برنامه‌ای است که ما برای آینده چیده‌ایم. ما زمان را از حافظه و خاطرات خود انتزاع می‌کنیم. چیزی که موجود است حالت فعلی موجودات است.

شواهد

اولین شاهد بر این گونگی زمان ترجیح داشتن زمان حال نسبت به گذشته و آینده است. چرا زمان حال برای ما محسوس و زمانهای دیگر برای ما محسوس نیستند؟

به نظرم تا همینجا مدلی سازگار از زمان ارائه شد و شاهدی هم که بیان شد شاهدی ابتدایی است. اما شواهد دیگری نیز وجود دارد که در نوشته‌های بعدی بیشتر به آن‌ها خواهم پرداخت.

نگاه اینگونه به زمان در مسئله اختیار راهگشای تناقض علم الهی است؛ اگر زمان را به گونه‌ای که در تصویر بالا بیان شده‌است در نظر بگیریم آینده موجود است و خداوند آن را می‌داند و عملا اختیار ما در انتخاب آینده بی معنی خواهد بود اما با نگاه ما به زمان آینده اصلا موجود نیست که بخواهد معلوم باشد. به بیان دیگر این که انسان‌ها نیکی یا بدی را انتخاب خواهند کرد اصلا موجود نیست و ندانستن چیزی که موجود نیست نقص نیست. «هو الله عالم الغیب و الشهاده» اما نه این که «هو الله عالم الموجود و المعدوم». خداوند بر تمامی موجودات آگاه است و علم او ناقص نیست. آینده هم اصلا موجود نیست که بخواهد معلوم ذات باری تعالی باشد. پس می‌توان گفت نگاه اینگونه به زمان تناقض علم الهی در اختیار را حل می‌کند.

بعدها به مدلی خواهیم پرداخت که نگاه این گونه به زمان جزئی از آن است و در آن مدل به بیان مسائل پیرامون علیت و حرکت خواهیم پرداخت - ان‌شاءالله

ما در دستگاه فکری شیعه شاهد نگاهی به رابطه عمل و جزای آن هستیم که با این نگاه به زمان سازگار تر است. به این صورت که اعمال و جزاشان رابطه‌ای حقیقی دارند. در قرآن می‌خوانیم «اتقوا نارا وقودها الناس و الحجاره» که خود انسان‌ها مایه سوختن آتش جزا هستند. اما در قرآن می‌خوانیم «إِنَّ اللَّهَ لَا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ ۚ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَىٰ إِثْمًا عَظِیمًا» و قرار است جزای حقیقی برخی اعمال رخ ندهد و برای آن اعمال غفران صورت پذیرد. این تنها در صورتی ممکن است که گذشته تغییر کند و تغییر گذشته در این نگاه به زمان امری کاملا سازگار است.

در اعتقادات شیعه همچنین با مسئله «بداء» روبرو هستیم که بازهم در چنین نگاهی به زمان سازگار خواهد بود.