سلام،
در نوشته قبل گفتم که اگه یه سری چیزها رو بدون استدلال نپذیریم نمی تونیم استدلال کنیم و چیزهای جدیدی به دست آوریم. حال من می خواهم ببینم مشکل کسی که دنیا را مادی می بیند چیست؟ و یا مشکل کسی که دنیا را الهی می بیند چیست؟

بیان مادی

همه عالم از اجزایی مادی تشکیل شده است که از ابتدا بوده اند. این اجزا با تغییر نسبت ها و ارتباطشان تغییراتی را حاصل می کنند و الا خود لا یتغییر هستند. انسان هم که این قدر با فهم و شعور است، در گذشته برایش بعید بود که مادی باشد اما تحقیقات اخیر پیرامون شبکه های عصبی این فرض را که انسان هم شبکه ای عصبی است به ذهن نزدیک می کند. حال آن که این موضوع با ادراک یا اختیار ما هم تناقض ندارد، بلکه تحقیقات اخیر کوانتم نشان می دهند که اتفاقهایی بدون علت می افتند که موید اختیار ماست و ادراک هم با ریزبینی هیچ منافاتی با این مدل از جهان ندارد.

بیان الهی

تنها یک موجود هست که از ابتدا هست و آن هم بقیه موجودات را با خود می آورد. این خداوند است که تنها تاثیر گذار در عالم هستی است. اتفاقاتی که در عالم ماده می بینید و بدون علت رخ می دهند هم به دلیل این است که از اراده ای فرامادی ناشی می شوند. علیت یک مفهوم همه گیر است. تنها به دلیل این که شما به دنبال علت ها در ماده هستید بعضی چیزها را بدون علت می بینید؛ تبصره تنها یک چیز وجود دارد که علتی ندارد و آن هم ذات باری تعالی است.


خوب حالا باید چه خاکی به سرمون بریزیم؟

در واقع نمی توان کاری کرد. ایمان ظاهرا امری ابتدایی است. شهید مطهری در بحث منطق مادی بیان می کنند که باید حواسمان باشد منطق مادی مان صحیح باشد، با مراقبت و حواس جمع بودن. اما راهی قطعی برای آن وجود ندارد. هرچند این سخنان من از روی وسواس است. اگر این که جمع نقیضین محال است را قبول دارید کاملا طبق جهانبینی دوم پیش خواهید رفت.

این جهان بینی اول که اینجا گفتم واقعا زپرتی است، به راحتی خود متناقض است. به این صورت که علیت را عام دانسته و قائل به حقیقت خارجی است. اما تنها از بیان خدای یکتایی که با این فرضها اثبات می شود سر باز زده است. این تفاوت نظرهایی که می گویم در فلسفه های درست و حسابی است.

اما نکته مثبت آن است که آن چه که مشاهده می شود این است که ورود به مسئله از طرق مختلف به جواب های مشابهی می رسد. یعنی جهان بینی های متفاوتی هستند که نتایج یکسان می گیرند. مثلا همین دو بیان فوق واقعا قابل سازگار کردن هستند.

امید تنها در جهان بینی دوم است

یک نکته مثبت دیگر آن است که با فرضهای دومی واقعا زندگی معنای بهتری خواهد داشت. با جهان بینی دوم می توانیم دعا کنیم تا خداوند به علم ما بیفزاید در صورتی که در جهان بینی اول هیچ. اصلا زندگی معنی خاصی ندارد. نمی خواهم بگویم باید معنی خاصی داشته باشد اما این را بگویم که کسانی که ادعا می کنند باید پی لذتها بدوند واقعا اگر به بیان اول ایمان داشته باشند لذتی هم نمی برند.